منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 40
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 2
:: بازدید ماه : 68
:: بازدید سال : 382
:: بازدید کلی : 986
نویسنده : رضا
22 تير 1394
هنوز از قتلگاه كربلا آلاله جوشان است
و در فصل قساوت پيكر خورشيد عريان است

فتاده لاله هاي سر جدا در بستري از خون
و اينك آسمان در اين بلا اشكش به دامان است

پذيرايي عجب كردند از آل علي كوفه
لگدمال ستوران وارث آيات قرآن است

ميان پنجه هاي برف و بوران مهرباني كو؟
عذار لاله ها سيلي خور فصل زمستان است

به چشم خار و خسها كي گل نرگس عزيز آيد
كنون كه باغباني نوبت خار مغيلان است

نشسته بر حرير غنچه ها دريايي از شبنم
نوازشگر به اشك كودكان شلاق طوفان است

ترنم هاي باران را فقط آيينه مي فهمد
ولي آيينه هم در هاله اي زار و پريشان است

و تحريم است صحبت در كنار نعش آلاله
كتاب ناطق قرآن سرش بر نيزه مهمان است


قاسم یزدانی

:: بازدید از این مطلب : 336
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

غم خورشید خوبان

چه شوری در سرت داری محرّم
که بر دل داغ می آری محرّم

کتاب سرخ عاشورا به دستت
به تن رخت عزا، داری محرّم

تو تنها ماه خون رنگی که حتی
زمستان لاله می کاری محرّم

تو جاری در فضای کربلایی
که ناز گل خریداری محرّم

به رخسارت نباشد گرد خواری
که از ذلت تو بیزاری محرّم

به رنگ سرخ می مانی همیشه
به آئینت وفاداری محرّم

مبادا در زلال اشک هایت
مرا بی بهره بگذاری محرّم

چه می شد در غم خورشید خوبان
مرا یک ذرّه بشماری محرّم

قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

در همهمه­ ها گوش جهان کر شده است

ظلم آمده از زمان فراتر شده است

دنیا شده کور وَ آدمیّت مرده

قابیل به نقشِ یک برادر شده است

این جاست بهشت و باغِ زیتونی که،

غارت زده از دستِ ستمگر شده است

در هجمه ­ی تیر و زوزه ­های موشک

گلبانگِ اذانِ غزه پرپر شده است

این سفره­ ی افطار، چه حالی دارد

حالا که به جوی خون شناور شده است

در بُهت و سکوت و اِدّعاهای دروغ

مظلوم کشی قابلِ باور شده است

آرام­تر از همیشه هست این خانه

این خانه که با خاک برابر شده است

آوار فرو ریخته بر دوشِ زمین

این قطعه­ ی خاک جورِ دیگر شده است

بگذار که عقده­ های خود وا بکند

طفلی که کنون بدون مادر شده است

قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

 

تا بر مدار عشقت خط نشان كشيدم

مهتاب ديگري را در آسمان كشيدم

يك جرعه از نگاهت در ساغر دلم ريخت

دل از همه بريدم، دست از جهان كشيدم

تا مژده­ي وصالت نقش خيال من شد

در صبحگاه چشمت روح اذان كشيدم

در مسجد نگاهت زانو زده نگاهم

از سجده­هاي چشمت باغ جنان كشيدم

دل داده­ام به دستت، ليلاي من كجايي؟

بس طعنه و شماتت از اين و آن كشيدم

تقديم كرده­ام من، دار و ندار خود را

شايد به وعده­ي عشق صبحي جوان كشيدم

قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 136
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

به مهر ولایت دلم می­ سپارم

به عشقش ورق می­خورد روزگارم

 

من آنم که سرباز این مرز و بومم

 و بر عهد و پیمان خود استوارم

 

قدم می­ زنم بر مدار حماسه

به آئین و مذهب، ولایتمدارم

 

مدال شجاعت به دستم همیشه

که در ذهن تاریخ هم ماندگارم

 

جوانم که در سینه ­ام عشق میهن

و در سر پر ازشعر و شور و شعارم

 

من از شهر رزم آوران بسیجم

که از کوچ آئینه­ ها بی­قرارم

 

از آن دم که پروانه­ ها پر گشودند

من از شاپرک­ها فقط می­ نگارم

 

به عطر بهاران قسم، شهر شیراز

همیشه بُود مایه­ ی افتخارم

 

بیا خطّه­ ی فارس را گل بکاریم

بیا ای دلاور گل خوش عذارم


:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

این خانه از امروز خزان می­ گردد

غمناک­ ترین جای جهان می­ گردد

این خانه که با عشق چراغان بودَست

تاریک ز داغ کهکشان می­ گردد

هم زخم به سینه­ ی زمین می­ آید

هم داغ نصیب آسمان می­ گردد 

پیشانیِ تاریخ به چین می­ اُفتد

سروِ قد عشق هم، کمان می­ گردد

خورشید زِ خانه­ ی امامت پر زد

با باغ بهشت هم زبان می­ گردد 

حالا که چراغِ این سرا شد خاموش

با اهلِ حرم که مهربان می­ گردد؟

این کوثرِ مهربانِ دنیا، افسوس

در خاک غریبانه نهان می­ گردد 

عمری است پس از رفتن زهرا، شیعه،

دنبالِ مزارِ بی­ نشان می­گردد

قاسم يزداني


:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394
بس كه مهر تو را به دل دارم

در خيالم ستاره مي­ كارم

مي­ كني خانه­ ي دلم سر سبز

روشني مي­ دهي شب تارم

اي پگاه نگاه تو آبي

بي تو در غربتي گرفتارم

اي بلنداي آرزوهايم

وي مسيحاي روح بيمارم

شاهد خلسه­ هاي روحاني

محرم و آشناي اسرارم

سرنخ عشق داده­ اي دستم

از دلت مهر بر نمي­ دارم

با تو بودن كليد خوش بختي

از غروبت هميشه بيزارم

باز هم ايستگاه روزي تو

باز هم در هواي ديدارم


قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

يك روز، لطيف مثل باران آمد


چون آينه در صبح بهاران آمد

در خستگي كوچه­ ي شب­هاي سياه

فرياد رس اميدواران آمد

ما غرقه به گرداب مصيبت بوديم

نوح آمد و با كشتي ايمان آمد

با پرچم توحيدي و منشور خدا

در تحت توجهات قرآن آمد

با روح بزرگ محرم دل­ها شد

با دست خدا به جنگ شيطان آمد

روزي كه سپيده سر زد از جانب عشق

مي­ داد خبر كه شب به پايان آمد

فرعون، به موزه­ هاي تاريخ افتاد

موسي به فراز بام ايران آمد

بعد از سفري دراز در بهمن ماه

خورشيد صفت پير جماران آمد

قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 115
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394

بگـذارکـه آیـینه ی مِـهر تـو بمـانم

باغَمـزه ی تو مثنوی عـشق بخوانـم

بگـذارکه در عاطـفه ی سبز نگـاهت،

پایـیز نگـاهـم به نگـاهـت بنـشانـم

پروانه صفت پَـرزده ام تـا سرکـویَت

شایدکه خـودم را به نگـاهت برسانـم

حـالاکه گِـرِه خورده دلـم باسرِ زلفت

یک قطره محبت به نگـاهی بچشانم

مِهرت زده مُهری به دلم یوسف زهرا

درسایه ی مِهرت غم ازاین سینه برانم

سـرگشته ی یک لحظـه دیـدار توهستم

عمری است که دروادی حیرت نگرانم

ای کـاش که یک بار دعـایم بکُندگُـل

تاغصّـه ی دیریـنه ازاین دل بتکانـم


قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رضا
22 تير 1394


بيا، ما را براي كربلا رفتن مهيا كن


به كوي دوست رفتن دفتر عشاق امضاء كن

بيا، سهمي بريم از گلشن مهر و وفاداري


بيا اين سهم را چون قطره اي مهمان دريا كن

بيا، بر غربت مولايمان يك هم نفس باشيم


و تو مجنون تر از ليلي، كتاب عشق معنا كن

بيا ما را شفاعت كن كه تا پروانه اش گرديم


به گرد شمع جان بازي و شيدايي تماشا كن

بيا، دستانمان را آشنا با مهر رحمت كن


نهال آرزوهايت به راه دوست اهدا كن

بيا بر قامت ما صورتي زيبا بكش مادر


حنا بندان نما ما را بيا با عشق سودا كن

بيا چشمان ما با كيمياي عشق زينت بخش


براي رفتن مسلخ، شمايل را دلا آرا كن

بيا، بر كشته ما اشك شوق از ديده جاري كن


و با لبخند خود زخم دل مولا مداوا كن

بيا دست دعايت را به دست آسمان ها ده


شراب وصل را ما در براي ما تمنا كن

بيا، آماده شو بهر مصيبت هاي بعد از اين


براي داغ گل هاي جوان، خود را شكيبا كن

قاسم یزدانی


:: بازدید از این مطلب : 120
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سروده های ارزشی و آدرس raba.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.